ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام سجاد (ع):
بهترین گشاینده کارها، راستی و بهترین پایان برنده آن، وفاداری است.
بحارالانوار، ج 75، ص 161
سیامک صفری: نباید تسلیم این شرایط شویم
کرونا بر تئاتر هم مانند همه چیز اثر گذاشته و این چنین است که تئاتر، دیگر زندگی طبیعی خود را ندارد؛ سالنهای اجرا یا تعطیل هستند یا با محدودیتهای زیادی فعالیت میکنند. این محدودیتها به مشکلات همیشگی تئاتر ما اضافه شده و به مقوله آموزش هم تحمیل شده است ،ولی ما نباید تسلیم این شرایط شویم. باید راهکاری برای تداوم زیست تئاتر بیابیم. پیش از کرونا امکانات آموزشی مثل کتاب، ویدئوهای آموزشی درباره موضوع های گوناگون تئاتری مانند بازیگری، کارگردانی، طراحی صحنه یا موضوع های تئوریک مانند تاریخ تحول صحنه، شیوههای اجرا و ... داشتهایم ولی این مجموعه را در کنار آموزشهای حضوری در کلاس تجربه کردهایم؛ در این مدت به این نتیجه رسیدم که در مقوله آموزش، فعلاً چارهای جز روی آوری به فضای آنلاین نداریم که قطعاً خلاقیت در آن یک ضرورت است؛ شکل آنلاین هم به نوعی مانند برگزاری یک دوره حضوری است چون هنرجویان و معلم در آن حضور دارند، با این تفاوت که افراد از هم دور هستند و انرژی و گرمای تمرین در پلاتو وجود ندارد.
بخشی از گفت و گوی این بازیگر تئاتر با ایسنا
تجربهای خوب برای نشر و اهالی کتاب
ویدا اسلامیه
مترجم
برپایی نمایشگاه مجازی کتاب تهران یکی از اتفاقات خوب است که کرونا بهرغم همه آسیبهایی که به دنبال داشته سبب شده است. خواهناخواه زندگی و جهان امروز در حال حرکت بهسوی بهرهمندی هرچه بیشتر از دنیای تکنولوژی و رهاوردهای آن است، منتها کرونا همانطور که طی این ماهها بارها دربارهاش گفته شده این روند را سرعت بخشید. امسال کرونا و محدودیتهای حاصل از آن به لغو برپایی سی و سومین دوره نمایشگاه کتاب تهران انجامید؛ اتفاقی که هم مخاطبان را از دسترسی سالانه به تازههای نشر محروم کرد و هم آسیب مالی زیادی برای ناشران به دنبال داشت. نمایشگاه مجازی کتاب تهران باهدف جبران بخشی از این آسیب، برای هر دو طیف ناشران و مردم برگزار شد که به گمان من برپایی موفقی هم داشت، شاید برخی از مردم طی روزهای نخست این نمایشگاه با مشکلات و کاستیهایی روبهرو شدند اما در کل اتفاق خوبی بود، هرچند که خود من دسترسی راحتی برای خرید کتاب به سایت نمایشگاه داشتم؛ در کنار طرح برخی گلایهها باید این را نیز در نظر داشت که زمان کوتاهی پیش روی مجریان برگزاری آن بوده و از طرفی در بحث امکانات و زیرساختهای مخابراتی هم با محدودیتهایی روبهرو بودند. با احتساب این موارد من، چه در جایگاه مخاطب و چه در جایگاه یکی از اهالی نشر نظر مثبتی به این نمایشگاه دارم؛ طی این مدت از سر علاقهمندی و کنجکاوی خبرهای مرتبط با نمایشگاه را پیگیر بودهام، تا جایی که من متوجه شدهام هم ناشران فروش به نسبت مطلوبی داشتهاند و هم مردم از این نمایشگاه راضی بودهاند؛ کم و کاستیهایی هم در میان بوده، اما برای نخستین دوره به نظر میرسد تجربه خوبی را پشت سر گذاشتهایم، شاید طی روزهای نخست، برخی مردم با مشکلاتی روبهرو شده باشند اما در عوض این نمایشگاه سبب شد که دیگر خبری از گیرکردن در شلوغی خیابانها نباشد و خیلی راحت بتوانیم با چند کلیک ساده از همانجایی که نشستهایم، چه در خانه و چه از محل کارمان کتابهای مورد نظر را خریداری کنیم،البته تردیدی نیست که دراین بین ارسال رایگان کتابها و از سویی تخفیفهای اعمالشده هم نقشی مثبت در تشویق مردم داشتهاند. امیدوارم طی سالهای آینده، بعد از کنترل کرونا نیز همچنان شاهد برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب در کنار شکل فیزیکی آن بهعنوان مکملی مؤثر باشیم. بههرحال زندگی شتابزده امروز به شکلی شده که شاید برای همه مردم امکان مراجعه حضوری به نمایشگاه فراهم نشود، هرچند که خواهناخواه نمایشگاه فیزیکی جذابیتهای خاص خود را هم برای مردم و هم برای علاقهمندان کتاب دارد؛ اینکه ما اهالی نشر به شکلی رودررو فرصتی برای تعامل با خوانندگان خود پیدا کنیم اهمیت بسیاری دارد. بنابراین این دو شیوه برپایی نمایشگاه میتوانند با همراهی مسئولان و اهالی نشر برگزار شوند و مردم بنا به علایق و شرایط خود استفاده از هر یک را انتخاب کنند. نکته دیگری که در کنار برخی گلایهها در برپایی نمایشگاه مجازی کتاب نمیتوان از آن صرفنظر کرد این است که این اقدام سبب شد دستاندرکاران متوجه نقاط ضعف در بهرهمندی از فضای مجازی بشوند؛ تا تجربهای حاصل نشود ایرادهای کار مشخص نمیشود. بااینحال اگر برای سالهای بعدی هم شاهد برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب باشیم امیدوارم مسئولان تا حد ممکن شیوه ارسال فعلی را بهبود ببخشند؛ در شرایطی که پشت سر گذاشتیم، اگر خریدار از چند ناشر کتاب خریداری میکرد مأموران پست آنها را به دفعات مختلف به دست او میرساندند. اگر بشود ارسالها در دفعات کمتری انجام شود از این طریق حجم کاری کمتری هم به اداره پست و کارکنان آن تحمیل میشود.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#مهرداد-میناوند
درگذشت مهرداد میناوند فوتبالیست سابق تیم ملی و پرسپولیس شبکههای اجتماعی را تقریباً یکدست غصه دار کرد. واکنشها به درگذشت او دیروز هم ادامه داشت و خیلیها به مسائلی مانند مراسم تشییع او و آشتی علی دایی و علی کریمی که میناوند آرزویش را داشت، شرایط بیماری کرونا در روزهای اخیر و زندگی میناوند پرداختند. کاربران زیادی هم درباره نگرانی برای علی انصاریان که او هم بهدلیل ابتلا به کرونا بستری است میپرداختند و بههمین بهانه از مسئولان درخواست میکردند واکسیناسیون را سریعتر آغاز کنند: «آقا مهرداد میناوند! علی دایی و علی کریمی با هم آشتی کردن، ولی همون طور که گفتی، عمرت قد نداد اما قد عمرت بود که اینها رو آشتی داد.»، «آیتم فوتبال ۱۲۰ رو برای مهرداد میناوند دیدم...کلی اشک ریختم و دلم کباب شد... ولی با اختلاف عادل و تیمش با کل صداوسیما اختلاف سطح دارند... مرده شور هرچی مدار رو ببرند که نمیتونیم لذت ببریم از این نابغه حوزه رسانه»، «شمام مثل من فکر میکنید که کرونای مهرداد میناوند و علی انصاریان کرونای انگلیسی بوده؟ آخه این درگیری ۸۵ درصدی ریه خیلی عجیب نیست؟»، «روح و جسم مهرداد میناوند سالها قبل از ظهور کرونا پژمرد. او ابتدا یکی از مظلومان تعرض به حریم خصوصی است و آن گاه یکی از قربانیان بحران واکسن کرونا»، «مرگ مهرداد میناوند یعنی کرونا هنوز بیخ گوشمونه و تموم و کم نشده، یعنی در حالی که دنیا مشغول واکسینه شدنه ما مشغول تماشای مرگ عزیزانمون»، «علی انصاریان که ایشالله خوب میشه، ولی چجوری میخوان بهش بگن مهرداد میناوند رفت»، «برای نسل ما که آلبوم خاطراتمان پر است از عکسهای شما، رفتنتان از این دنیا بخشی از زندگی و عمر ما را با خود میبرد.نسل امروز حق دارد ناراحتی عمیق ما از رفتنتان را درک نکند..»، «میناوند نماد نسلی بود که نه زندگیش دست خودش بود نه مردنش»، «واقعا برنامههای تلویزیون ارزش داره که این افرادی که یه عمر تو اون مملکت زحمت کشیدن تا بهجایی رسیدن و حالا باید لذتش رو ببرن رو تو جوونی به کشتن بده!؟»، «فکرش و هم نمیکردم مهرداد میناوند هم بره، انگار همین دیروز بود که وسط نوشتن مشقهای مدرسه صدای گزارشگر فوتبال اسمش و برای اولین بار به گوش من آشنا کرد»، «دلم پیش علی انصاریانه. کاش خوب بشه. خیلی واسه مهرداد میناوند غصه خوردم، طاقت این یکی رو ندارم.»، «اگه زودتر واکسن زدن رو شروع میکردین الان حتماً وضعیت بیمارستانای ما و حال کادر درمانمون خیلی بهتر بود و مهرداد میناوند هم زودتر به بیمارستان برای پیگیری بیماریشون مراجعه میکردن و شاید الان هنوز ایشون رو داشتیم. خیلیا بهخاطر ترس از آلودگی به بیمارستانها نمیرن»، «اگه امروز تماشاچی میتونست بره استادیوم دقیقه 25 بازی نصف ورزشگاه میگفتند: میناوند. نصف دیگه: روحت شاد».
کارتهای بانکی مسدود
مسدود شدن کارتهای بانکی تعدادی از مهاجرین افغان بازتـــــاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت و خیلیها به آن انتقاد کردند. البته اعلام شد که کارتهای بانکی ۲۰ درصد از مشتریان اتباع خارجی که هنوز کد اتباع خود را به بانک اعلام نکردهاند مسدود شده و بانکهای عامل یک ماه دیگر به این گروه از مشتریان بانکی فرصت دادهاند تا کد اتباع خود را به بانک اعلام کنند. اما اینکه بیخبر این تصمیم اجرا شده آن هم در شرایطی که بهدلیل شیوع کرونا از کارتهای بانکی بیشتر استفاده میشود باعث شد انتقادها ادامه داشته باشد: «کسانی که چنین تصمیمهای قاطعی و غالباً هم پیاپی برای مهاجرین میگیرند، خوب است یک بار خودشان را تصور کنند که در مطب پزشک، در داروخانه، در بیمارستان، در سفر یا در هر حالت اضطراری دیگری، در لحظه پرداخت با کارت بانکی، متوجه شوند که حساب بانکیشان مسدود شده ایت»، «بعد از خبر مذاکره با طالبان و جو بدی که تو افکار عمومی افغانستانیها بهوجود اومد یکهو با مسدود کردن کارت بانکی برای مهاجرین افغانستانی بدون اطلاع قبلی باعث تشدید فضای بد شبکههای اجتماعی میشید»، «مامانم رفته خرید، کارت بانکی پدرم دستش بوده. کارت کشیده بانک صادرات کارت رو مسدود کرده. تو خانه پول نقد نیست. ما مهاجران افغانستانی پول خودمون رو نمیتونیم ازش استفاده کنیم. بخدا این کار درست نیست مسئولان عزیز»، «یک کارت بانکی دارم مخصوص یکی از دوستهای افغانم، هر چند وقت یه بار حساب خودش رو مسدود میکنند، میاد کارت منو میگیره. ظاهراً باز حسابهاشون رو مسدود کردن»، «دیروز دوستم از ایران پیام داد که کارت بانکی خانواده افغان که بهشون کمک میکنم مسدود شده. گفت فعلاً براشون چیزی واریز نکن. این چه وضعیتیه واقعاً؟ این خانواده اینقدر فقیره که واقعاً به همون دوزار پول دسترسی نداشته باشه نمیدونم حتی قراره چی بخورند.»، «فرآیند گرفتن کارت بانکی تو ایران تقریباً شبیه به همه جای دنیاست یعنی اگه یه افغانی تو سوئد هم غیر قانونی زندگی کنه قطعاً نمیتونه کارت بانکی بگیره»، «وقتی کارت بانکی یک ایرانی رو تو خارج میبندن دویست تا خبرگزاری رپرتاژ میزنن حالا چرا بانکهای ایران کارت چند هزار افغانستانی رو بستن؟ واقعاً زشته این کارا و باید سریع مشکلشون برطرف بشه»، «شما گزارش عملکرد ارائه بده که ایران دارای رتبه برتر فلان در خوش رفتاری با مهاجران است، در عمل واقعاً این چنین است؟ آقای مسئول خبرداری برای چندمین بار کارت بانکی افغانستانیها مسدود میشود و سرگردان میشوند؟ چهار دهه است که میزبان مهاجرین هستیم و دریغ از ۴ تجربه به درد بخور!»، «این روزها که خرید و فروش با پول نقد در خیلی از فروشگاهها ممکن نیست مسدودشدن کارت بانکی مهاجران افغانستانی برای چندمین بار اون هم بدون اطلاع قبلی یعنی چی؟»
چرا باید تئاتر داشته باشیم؟
کهبد تاراج
کارگردان تئاتر
اینکه کرونا تمام جان آخرین سال قرن را گرفت و در اینکه این بلیه مختص به کشور ما و تئاتر نیمه جان ایران نبوده شکی نیست. کرونا در سراسر دنیا کاری کرد که شاید تا صد سال آینده هیچکس نتواند این قتل عام جمعی را انجام دهد اما سؤال اینجاست که آیا واقعاً باید به معنی واقعی کلمه از کرونا فرار کنیم و شرط عقل را با زیادهروی و بستن چشمها به روی واقعیت فراموش کنیم؟ پاندمی و فراگیری کرونا حالا بیش از یکسال است که میهمان ناخوانده جهان شده و شاید شش ماه دیگر و شاید بیشتر هم بماند، ولی باید بدانیم نداشتن تئاتر یا مرگ تئاتر از پاندمی کرونا هم فجیعتر است. در حالت عادی و سلامت جامعه اگر بخواهیم نقش تئاتر را بررسی کنیم باید اول سراغ توسعه فرهنگ را بگیریم. در جوامع توسعهیافته یا در حال توسعه، تئاتر از ارکان اصلی و تحولآفرین نهاد اجتماعی محسوب میشود و این نهاد اجتماعی در راستای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی، ضمن تعامل با ساختارها و هنجارهای جمعی، با هنرآفرینی و خلق آثار نمایشی به تجلی زیبای حقایق و بیان جذاب انگیزهها و احساسات مردم میپردازد و کارکرد عمیق و فراگستر خود را هم به عنوان آینه حیات جمعی و هم بهعنوان الگوی زندگی اجتماعی بروز میدهد. شواهد و تجارب هنرهای نمایشی در تاریخ گذشته و کنونی حاکی از آن است که تئاتر به عنوان وسیلهای مؤثر و کارآمد برای تقویت تلاشهای معیشتی و دفاعی یا تحکیم مبانی حقوقی، اجتماعی شدن، قانونپذیری و نظم و انضباط اجتماعی در قالب نمایشهای متنوع، جذاب و آگاهیبخش، مورد استفاده مسئولین جامعه قرار گرفته است. درحقیقت زمانی تئاتر و هنرهای نمایشی به جایگاه حقیقی خود نزدیک میشوند که مردم تئاتر را برای خود تئاتر دوست بدارند و تحقق این آرزو درست زمانی است که تئاتر با فرهنگ، ادب، تعالی افکار و احساسات انسانها و روحیات و وجدان جمعی جامعه سروکار داشته باشد و رویکرد آن بهگونهای باشد که به معنای حقیقی خود، یعنی تجلی حقیقی ویژگیهای ضروری مردم و روشنگری و تحولآفرینی آن نزدیک شود. وقتی چنین مردمی با فرهنگ و هنرمند در جامعه فزونی یافته و هنردوستی و فرهنگپذیری رواج پیدا کند، امکان ایجاد جامعهای فرهنگی و آرمانی افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی تئاتر منزلتی فراخور رسالت خود داشته و از نقش و جایگاهی والا در میان تودههای مردم، بویژه نخبگان برخوردار خواهد بود. وقتی تئاتر در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد پس چطور قرار است دنبال نقشی سازنده و بزرگ برای آن باشیم؟ سالنها بسته باشند! من اما به عنوان کسی که بارها کرونا اجرای «یاماها» را لغو کرد دلسرد نشدم و منتظر ماندم و هنرمندان تئاتر یاد گرفتهاند توقع نداشته باشند. ما بدون هیچ توقعی سراغ این اژدهای چند سر رفتهایم و میخواهیم با اجرای نمایش و زنده نگاه داشتن تئاتر، به قدر وسع و اندازه خود امید را به زندگی آدمها برگردانیم. تا چه پیش آید. حالا همه میدانند همان طور که ابتدای این یادداشت آمد، کرونا یکسال است چراغهای نمایش را خاموش کرده و این بیفروغ ماندنِ بیش از حد، شاید تا سالیان دراز عواقب داشته باشد و امید که هر چه زودتر بساط این منحوس جمع و تئاتر ایران پا برجا بماند.
کارگردان تئاتر
اینکه کرونا تمام جان آخرین سال قرن را گرفت و در اینکه این بلیه مختص به کشور ما و تئاتر نیمه جان ایران نبوده شکی نیست. کرونا در سراسر دنیا کاری کرد که شاید تا صد سال آینده هیچکس نتواند این قتل عام جمعی را انجام دهد اما سؤال اینجاست که آیا واقعاً باید به معنی واقعی کلمه از کرونا فرار کنیم و شرط عقل را با زیادهروی و بستن چشمها به روی واقعیت فراموش کنیم؟ پاندمی و فراگیری کرونا حالا بیش از یکسال است که میهمان ناخوانده جهان شده و شاید شش ماه دیگر و شاید بیشتر هم بماند، ولی باید بدانیم نداشتن تئاتر یا مرگ تئاتر از پاندمی کرونا هم فجیعتر است. در حالت عادی و سلامت جامعه اگر بخواهیم نقش تئاتر را بررسی کنیم باید اول سراغ توسعه فرهنگ را بگیریم. در جوامع توسعهیافته یا در حال توسعه، تئاتر از ارکان اصلی و تحولآفرین نهاد اجتماعی محسوب میشود و این نهاد اجتماعی در راستای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی، ضمن تعامل با ساختارها و هنجارهای جمعی، با هنرآفرینی و خلق آثار نمایشی به تجلی زیبای حقایق و بیان جذاب انگیزهها و احساسات مردم میپردازد و کارکرد عمیق و فراگستر خود را هم به عنوان آینه حیات جمعی و هم بهعنوان الگوی زندگی اجتماعی بروز میدهد. شواهد و تجارب هنرهای نمایشی در تاریخ گذشته و کنونی حاکی از آن است که تئاتر به عنوان وسیلهای مؤثر و کارآمد برای تقویت تلاشهای معیشتی و دفاعی یا تحکیم مبانی حقوقی، اجتماعی شدن، قانونپذیری و نظم و انضباط اجتماعی در قالب نمایشهای متنوع، جذاب و آگاهیبخش، مورد استفاده مسئولین جامعه قرار گرفته است. درحقیقت زمانی تئاتر و هنرهای نمایشی به جایگاه حقیقی خود نزدیک میشوند که مردم تئاتر را برای خود تئاتر دوست بدارند و تحقق این آرزو درست زمانی است که تئاتر با فرهنگ، ادب، تعالی افکار و احساسات انسانها و روحیات و وجدان جمعی جامعه سروکار داشته باشد و رویکرد آن بهگونهای باشد که به معنای حقیقی خود، یعنی تجلی حقیقی ویژگیهای ضروری مردم و روشنگری و تحولآفرینی آن نزدیک شود. وقتی چنین مردمی با فرهنگ و هنرمند در جامعه فزونی یافته و هنردوستی و فرهنگپذیری رواج پیدا کند، امکان ایجاد جامعهای فرهنگی و آرمانی افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی تئاتر منزلتی فراخور رسالت خود داشته و از نقش و جایگاهی والا در میان تودههای مردم، بویژه نخبگان برخوردار خواهد بود. وقتی تئاتر در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد پس چطور قرار است دنبال نقشی سازنده و بزرگ برای آن باشیم؟ سالنها بسته باشند! من اما به عنوان کسی که بارها کرونا اجرای «یاماها» را لغو کرد دلسرد نشدم و منتظر ماندم و هنرمندان تئاتر یاد گرفتهاند توقع نداشته باشند. ما بدون هیچ توقعی سراغ این اژدهای چند سر رفتهایم و میخواهیم با اجرای نمایش و زنده نگاه داشتن تئاتر، به قدر وسع و اندازه خود امید را به زندگی آدمها برگردانیم. تا چه پیش آید. حالا همه میدانند همان طور که ابتدای این یادداشت آمد، کرونا یکسال است چراغهای نمایش را خاموش کرده و این بیفروغ ماندنِ بیش از حد، شاید تا سالیان دراز عواقب داشته باشد و امید که هر چه زودتر بساط این منحوس جمع و تئاتر ایران پا برجا بماند.
«نخستین گاو» را ببینید
معین کریمالدینی
مستندساز
«نخستین گاو» (First Cow) یکی از فیلمهای مهم امسال است. یک فیلم شاعرانه که حتی مفاهیم خشن را هم با تغزل روایت میکند. فیلم با مفهمومِ دوستی بین دو مرد آغاز میشود و به لحنی کنایهآمیز در مورد مفهوم سرمایهداری میرسد، اما تغزل را در روایت کنار نمیگذارد. کوکی آشپزی است که با یک گروه شکارچی همراه شده.
شکارچیها دنبال پوست سگ آبی هستند. کوکی برعکس همراهانش خشن نیست. قرار نیست در شکار حیوانی شرکت کند، ساکت است و موقع چیدن قارچ طوری رفتار میکند که انگار خودش جزئی از طبیعت است. همین روحیه باعث رفاقتی عمیق بین او و یک چینیِ فراری از دست گروهی روس تبار میشود. کارگردان تصمیم گرفته فیلم را با قاب مربع نشان دهد.
این قاب بخوبی در خدمت مفهوم فیلم قرار گرفته. در نیمه فیلم حس میکنیم قاب مربع انگار چارچوبی است که کوکی را در تنگنای مناسبات سرمایهداری قرارداده و جهان اطراف او را نفسگیر جلوه داده است. رفاقت بین دو مرد از دو نژاد به یک ایده بکر منجر میشود. آنها میخواهند با استفاده از شیر، شیرینی خوشمزهای درست کنند. اما در آن منطقه فقط یک گاو وجود دارد و آن گاو متعلق به مرد متمولی است که به نژاد خودش و گاوش بسیار مغرور است و آنها باید شبها شیر گاو مرد ثروتمند را بدون اجازه او بدوشند و روزها نوعی شیرینی درست کنند که همه مردم آن منطقه عاشق طعمش میشوند.
فیلم با ریتم کندش به ما فرصت تفکر میدهد. کوکی و دوستش برای تحقق بخشیدن به رؤیاشان باید دزدی کنند آن هم از مردی که از گاو تنهایش هیچ بهره اقتصادی نمیبرد و آدمهایی شبیه کوکی را آدمهایی بیمایه به حساب میآورد. کوکی و دوستش در دام عنصر حرص میافتند و دزدی را رها نمیکنند. حرص مفهومی است که در طول تاریخ، مسیر زندگی خیلی از آدمهای طبقه متوسط و ضعیف جامعه را از ریل خارج کرده و کوکی و دوستش هم دچار همین فرمول تکراری میشوند. فیلم به طرز جسورانهای پایان خیلی از خرده روایتها را نشان نمیدهد. این خساست در نشان دادن وقایع به لحن شاعرانه فیلم کمک زیادی کرده است.
فیلم «نخستین گاو» را ببینید و از چیدمان استادانه مفاهیم متعدد در زیرلایههای خط اصلی داستان لذت ببرید.
مستندساز
«نخستین گاو» (First Cow) یکی از فیلمهای مهم امسال است. یک فیلم شاعرانه که حتی مفاهیم خشن را هم با تغزل روایت میکند. فیلم با مفهمومِ دوستی بین دو مرد آغاز میشود و به لحنی کنایهآمیز در مورد مفهوم سرمایهداری میرسد، اما تغزل را در روایت کنار نمیگذارد. کوکی آشپزی است که با یک گروه شکارچی همراه شده.
شکارچیها دنبال پوست سگ آبی هستند. کوکی برعکس همراهانش خشن نیست. قرار نیست در شکار حیوانی شرکت کند، ساکت است و موقع چیدن قارچ طوری رفتار میکند که انگار خودش جزئی از طبیعت است. همین روحیه باعث رفاقتی عمیق بین او و یک چینیِ فراری از دست گروهی روس تبار میشود. کارگردان تصمیم گرفته فیلم را با قاب مربع نشان دهد.
این قاب بخوبی در خدمت مفهوم فیلم قرار گرفته. در نیمه فیلم حس میکنیم قاب مربع انگار چارچوبی است که کوکی را در تنگنای مناسبات سرمایهداری قرارداده و جهان اطراف او را نفسگیر جلوه داده است. رفاقت بین دو مرد از دو نژاد به یک ایده بکر منجر میشود. آنها میخواهند با استفاده از شیر، شیرینی خوشمزهای درست کنند. اما در آن منطقه فقط یک گاو وجود دارد و آن گاو متعلق به مرد متمولی است که به نژاد خودش و گاوش بسیار مغرور است و آنها باید شبها شیر گاو مرد ثروتمند را بدون اجازه او بدوشند و روزها نوعی شیرینی درست کنند که همه مردم آن منطقه عاشق طعمش میشوند.
فیلم با ریتم کندش به ما فرصت تفکر میدهد. کوکی و دوستش برای تحقق بخشیدن به رؤیاشان باید دزدی کنند آن هم از مردی که از گاو تنهایش هیچ بهره اقتصادی نمیبرد و آدمهایی شبیه کوکی را آدمهایی بیمایه به حساب میآورد. کوکی و دوستش در دام عنصر حرص میافتند و دزدی را رها نمیکنند. حرص مفهومی است که در طول تاریخ، مسیر زندگی خیلی از آدمهای طبقه متوسط و ضعیف جامعه را از ریل خارج کرده و کوکی و دوستش هم دچار همین فرمول تکراری میشوند. فیلم به طرز جسورانهای پایان خیلی از خرده روایتها را نشان نمیدهد. این خساست در نشان دادن وقایع به لحن شاعرانه فیلم کمک زیادی کرده است.
فیلم «نخستین گاو» را ببینید و از چیدمان استادانه مفاهیم متعدد در زیرلایههای خط اصلی داستان لذت ببرید.
به نام تاریخ
11 بهمن
در سیصد و هفدهمین روز از سال 99 هم از چهرههای فرهنگی و هنری یاد میکنیم که تولد یا درگذشتشان در برگه تقویم امروز ثبت شده است.
تولدها
محمدعلی لقا: نوازنده برجسته ساز فلوت سال 1321 در چنین روزی به دنیا آمد. محمدعلی لقا از نوجوانی با ساز فلوت آشنا شد و از عباس خوشدل نواختن این ساز را یاد گرفت. خانواده لقا با موسیقی موافق نبودند و او در هنرستان موسیقی تحصیل نکرد اما پساز گرفتن دیپلم دور از چشم خانواده در ارکستر کودکان رادیو مشغول به کار شد. پساز مدتی تحصیل در رشته موسیقی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و از سال 1337 مشغول به کار در تلویزیون شد. او نوازنده ساز فلوت در ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر وزیری و ارکستر ملی ایران بود و در طول سالهای فعالیتش مدرس موسیقی در هنرستانها و دانشگاه هنر بود. سال 1392 مدرک درجه یک هنری به او اهدا شد.
رضا گوران: کارگردان تئاتر سال 1358 به دنیا آمد. رضا گوران سال 1381 اولین نمایش را با نام «شب آوازهایش را میخواند» کارگردانی کرد. «می خوام بخوام»، «یرما»، «هملت» و «مرداب» دیگر کارهایی است که با کارگردانی گوران روی صحنه رفتند که برای «یرما» جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره تئاتر فجر گرفت. فیلم «سرکوب» نخستین تجربه گوران در سینما بود که با استقبال هم مواجه شد.
ریچارد براتیگان: نویسنده مشهور امریکایی سال 1935 به دنیا آمد. ریچارد براتیگان کودکی سختی داشت و برای فرار از این سختیها از کودکی مینوشت. در 21 سالگی نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد و پس از چاپ چند مجموعه شعر نخستین رمانش را با نام «ژنرال متفقین، اهل بیگ سور» نوشت. مشهورترین رمانش یعنی «صید قزل آلا در امریکا» را سال 1961 نوشت اما این رمان در سال 1967 منتشر و آنقدر موفق شد که زندگی براتیگان را که در فقر مطلق میگذشت نجات داد. پساز آن رمانهای «در قند هندوانه»، «سقط جنین» «هیولای هاوکلاین»، «بارش کلاه مکزیکی»، «در رؤیای بابل»، «پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد» و «یک زن بدبخت»، داستان کوتاه «اتوبوس پیر و چند داستان دیگر» و مجموعه اشعار «لطفاً این کتاب را بکارید»، «30 ژوئن، 30 ژوئن»، «پادشاهی دوم» و «دری لولا شده به فراموشی» از او منتشر شد. براتیگان سال 1984 درگذشت.
کریستین بیل: بازیگر امریکایی که با بازی در نقش بتمن او را میشناسید امروز 46 ساله میشود. کریستین بیل سال 1986 با فیلم «آناستازیا، راز آنا» وارد سینما شد و با بازی در فیلم «امپراطوری خورشید» در سال 1987 مورد توجه قرار گرفت. «هنری پنجم»، «جزیره گنج»، «روزنامه فروشان»، «شاهزاده یوتلاید»، «زنان کوچک»، «تصویر یک بانو»، «مأمور مخفی»، «رؤیای نیمه شب تابستان»، «روانی امریکایی»، «ماندولین کاپیتان کارولی» و «قصر متحرک هاول» دیگر فیلمهایی بودند که بیل را در آنها دیدیم و پس از آن با بازی در فیلم «بتمن آغاز میکند» در سال 2005 وارد مرحله تازهای از کارش شد و با بازی در نقش بتمن درخشید. بیل پس از آن این نقش را در فیلمهای «شوالیه تاریکی» و «شوالیه تاریکی برمی خیزد» هم بازی کرد و البته در فیلمهای
«3:10 به یوما»، «مشت زن»، «خروج: خدایان و پادشاهان»، «شوالیه جامها»، «دشمنان ملت»، «رکود بزرگ»، «قول» و «موگلی» هم بازی کرد. بیل جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای فیلم «مشت زن» گرفت.
والتر سویج لندور نویسنده و شاعر انگلیسی، جان آیرلند بازیگر کانادایی، جین هکمن بازیگر امریکایی، ونست ردگریو بازیگر انگلیسی، فیل کالینز موسیقیدان امریکایی، فیلیپ گلس آهنگساز امریکایی، علی عرب بازیگر و کارگردان، کامران پارسینژاد داستان نویس و مجید ذاکری شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
مصطفی اسلامیه: مترجم و نمایشنامه نویس سال 1394 در چنین روزی درگذشت. مصطفی اسلامیه متولد 1320 بود و در 19 سالگی و همزمان با آغاز فعالیت سعید نفیسی در رادیو به این رسانه رفت و مشغول نقش خوانی رادیویی شد. او از سال 1339 در مؤسسه انتشارات فرانکلین و تحت نظارت نجف دریابندری نمونه خوانی و همکاری در ترجمه را آغاز کرد. «چهار نوشته درباره کوبیسم»، «تاریخ هنر مدرن نقاشی»، «بالتازار و بلموند»، «تئاتر تجربی»، «ماجرای شگفت انگیز دیوید نیوسام» و «اویدیپوس» از آثاری است که با ترجمه او منتشر شدند. اسلامیه با نوشتن سرگذشت چهرههایی مانند نیما یوشیج و محمد مصدق شهرت دارد که با نامهای «به کجای این شب تیره» و «فولاد قلب» منتشر شدند.
سالروز درگذشت مشیر همایون شهردار موسیقیدان، فرانسیس پولنک آهنگساز فرانسوی، پیر بول نویسنده فرانسوی، سیدنی شلدون نویسنده امریکایی و جان بری آهنگساز انگلیسی هم امروز است.
عکس نوشت
موزه هنرهای معاصر تهران پس از ۳۰ ماه تعطیلی و بازسازی با برگزاری دو نمایشگاه «ارمغان» و «عکاسی مفهومی» کارش را دوباره آغاز کرده است.
در نمایشگاه «ارمغان» ۱۳۵ اثر از ۴۲ هنرمند مانند پروانه اعتمادی، پرویز تناولی، پرویز کلانتری، جعفر روحبخش، حسین زندهرودی، حسین کاظمی، حسین محجوبی، رضا بانگیز، رضا مافی، ژازه تباتبایی، سهراب سپهری، عباس کیارستمی، علیاکبر صادقی، علیرضا گلستانه و غلامحسین نامی که از آثار اهدایی مجموعه منیژه میرعمادی به موزه هنرهای معاصر تهران است و ۲۶ اثر از ۱۵ هنرمند از آثار گنجینه موزه که متناسب با آثار اهدایی مجموعه میرعمادی است، به نمایش گذاشته شده است.
نمایشگاه «عکس مفهومی» هم گزیدهای از گنجینه عکس موزه هنرهای معاصر تهران است که ۱۸ اثر از ۱۳ هنرمند از جمله دنیس اپنهایم، برند و هیلا بکر، گروان الک، گوردون ماتا کلارک، ادوارد روشا، جرج و گیلبرت، جان گروور و... در آن به نمایش گذاشته میشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سیامک صفری: نباید تسلیم این شرایط شویم
-
تجربهای خوب برای نشر و اهالی کتاب
-
شهروند مجـــازی
-
چرا باید تئاتر داشته باشیم؟
-
«نخستین گاو» را ببینید
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین